عیش منقص
«گفت: شنیر، گوش بدهید. من تعجب می کنم که شما دارید وارد زندگی خصوصی من میشوید.
گفتم: شما سالهاست که در زندگی خصوصی من مداخله میکنید، آن وقت اگر من اشاره کوچکی بکنم و بخواهم شمارا به حقایقی واقف کنم که ممکن است از نظر شخصی برایتان تولید ناراحتی کند، اینطور عصبانی میشوید. اگر دوباره پولی بهدستم بیاید، یک کارآگاه خصوصی استخدام خواهم کرد تا کشف کند شما این مجسمهها را از کجا آوردهاید.»
به اینجای «عقاید یک دلقک» هانریش بل که رسیدم باز یاد مناظرهها افتادم که چطور ناگهان دمی پردهها فروافتاد و خلق چنان مست و سرخوش شدند که رقصکنان و پایکوبان به سر صندوق های رأی رفتند به این امید که حالت عیش و طربی که آن شب دست داد دوباره حاصل شود و دیوسیرتان به بنددرآیند. غافل از اینکه آن لیست که در جیب کتها نهفته است هر چهار سال یکبار گوشه ابرویی مینماید سپس پس پرده حیا پنهان میشود تا کجا دوباره به کار آید. بیچاره خلق.